زن عموم......#داستان_واقعی #رادیو_داستان #پادکست

اون مرد منو دخترم رو.....#داستان_واقعی #رادیو_داستان #پادکست

داستان واقعی: پدرشوهرم باهام.... #رادیو_داستان #داستان_واقعی #پادکست

رمان بامدادخمار قسمت دوم

داستان واقعی: عموم برای مراسم رفت روستا ... #داستان_فارسی #داستان_واقعی #پادکست

داستان واقعی منو داداشم........#داستان_واقعی #رادیو_داستان #پادکست

دو تا شیخ همزمان جرررم دادن یکی از پشت یکی از جلو اینقد کلف*ت و دراز بود که... محشر بودن هر دوشون

داستان واقعی :بعد هفت سال دوست پسرم چیزی ازم خواست که نتونستم نه بگم اونم کاری کرد باهام که…

رمان بامدادخمار قسمت اول

بعد از فوت شوهرم دامادم.....#داستان_واقعی #رادیو_داستان #پادکست

وقتی عموم رفت بیرون.....#داستان_واقعی #رادیو_داستان #پادکست

دکتر دستی به ک... م کشید و گفت عجب چیزیه از روی شلوار معلومه چقد توپه جون میده واسه ک.ر.د.ن

مادرزنم جلوی من طوری لباس می پوشید که واقعا نمیتونستم ...

داستان واقعی:زنم یک شب وسط کار بهم گفت دلم میخواد مامانم نفر سوم ارتباطمون باشه و منومادرمو باهم بک.

مامانم ازم خواست......#داستان_واقعی #رادیو_داستان #پادکست

رفتم سر خاک زنم و یه زن غریبه دیدم #پادکست #داستان_واقعی #رادیو_داستان

داستان واقعی : از اون شب تصمیم گرفتم همیشه... یک داستان پر هیجان و دلهره #داستان_واقعی #داستان

داستان واقعی ؛ من سالن دارم... ( داستان صوتی )

پیش خاله ام میموندم و... #رادیو_داستان #داستان_واقعی #پادکست

داستان واقعی :زن داییم سرماخورده بود که... 👌

با مامانم رفتیم دستشویی....#داستان_واقعی #رادیو_داستان #پادکست